باتلاق تانکهای وطنخوار
خندید، بلند و عمیق و چهرهی عبوسش شکفت: «خودمان هم دقیق نمیدانستیم چه میخواهیم بکنیم اما این تنها راهحل بود. هر خاکی مردمش را دوست دارد. ما هم خاکمان را دوست داشتیم پس به سمت تنها داراییمان دویدیم. تانکها به ما زل زده بود و ما میدویدیم. فکر میکردند در آن تاریکیها در حال فراریم اما وقتی خورشید کمی خودش را بالا کشید خودشان را در اسارت باتلاقی از آب و گل دیدند.»
خبرگزاری فارس؛ حنان سالمی: انگش ...